دختر قصهی ما که اسمش هست سرین و ۲۴ سال داره اما با شیطنتهایی که انجام میده و باعث خندهی همه میشه یه روزی بایه تصادف سبک زندگیش از این رو به اون رو میشه!
آدمها فقط آدم هستند؛ نه بیشتر نه کمتر! اگر کمتر از چیزی که هستند نگاهشان کنی، شکسته میشوند و اگر بیشتر از آن حسابشان کنی، خودشان تو را میشکنند. بین این آدمها فقط باید عاقلانه زندگی کرد نه عاشقانه؛ مگر نشنیدهای که مجنونِ تمام قصهها نامردند؟! او هم اینگونه است؟!
انشا گروهی به مناسبت روز مادر
واژهنامهی دلتنگی را ورق میزنم، تمامی ندارد! انگار بغض نویسنده هنگام به قلم کشیدن احساسش، با قویترین فیلتر شکنها هم نشکسته است که اینگونه، بغض را خانهنشین گلویم کرده است!