آدمها فقط آدم هستند؛ نه بیشتر نه کمتر! اگر کمتر از چیزی که هستند نگاهشان کنی، شکسته میشوند و اگر بیشتر از آن حسابشان کنی، خودشان تو را میشکنند. بین این آدمها فقط باید عاقلانه زندگی کرد نه عاشقانه؛ مگر نشنیدهای که مجنونِ تمام قصهها نامردند؟! او هم اینگونه است؟!
انشا گروهی به مناسبت روز مادر
واژهنامهی دلتنگی را ورق میزنم، تمامی ندارد! انگار بغض نویسنده هنگام به قلم کشیدن احساسش، با قویترین فیلتر شکنها هم نشکسته است که اینگونه، بغض را خانهنشین گلویم کرده است!
از هر طرف زندگی را نگاه کنی، اول و آخر، سه بعد دارد؛ شادی، غم، خلأ! و تمام این بُعدها را در زندگی خواهی داشت.
حرفهایی که هیچوقت نتونستم بازگو کنم و در قلبم دفن کردم، حرفهایی که بوی غم یا شادی میدهند، شاید چندین سال یا شاید چند روز هست که دفن شدند.
تمام احساساتم را یکدفعه، باد برد! و حال در یک حس خلأ ماندهام؛ خلأ یعنی هیچچیز و هیچکس، در کنارت نباشد و تو باز هم بشوی، همان کسی که یک عمر از او فراری بودند!