خلاصه کتاب: مردی دوستدار نوهاش است، همان تازه عروس. شبی شوم و ناگوار عدهای از خدا بیخبر در خانه را کوفتند. نه معلوم بود قصه چیست و نه چه کسی قصه را نوشته است. فقط عروسکهای خیمه شب بازیای شدند برای اجرای قصه، تفنگ به دست وارد صحنه میشود، مردی که دوستدار نوهاش است. اما کسی نمیداند که در پایان قصه لباسهای خونی پیرمرد است که میآید.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " پاتوق رمان – دانلود رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد! طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.